- تاریخ ارسال : چهار شنبه 1 آبان 1392
- بازدید : 1227
نقش خانواده در ادامه بيماری اعتياد و وابستگی به مواد چيست؟
گرچه به نظر میرسد همه انسان ها مسئول اعمال و سلامت خود هستند ولي در مورد وابستگی به مواد و اعتياد مسئله اندكی پيچيده تر است بدين معنی كه فرد معتاد صرفا يك مصرف كننده نيست كه هر وقت خواست ماده ای را مصرف كند و هر وقت نخواست آن را كنار بگذارد.
در واقع مجموعه اي از عوامل جسمی،ذهنی،روانی،خانوادگی،اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی و ... فرد را به اين سمت سوق می دهند كه معمولا همه آنها در نگاه اول مورد توجه قرار نمی گيرند و روند درمان را تحت تاثير قرار می دهند و البته خود اعتياد و فرد وابسته به مواد نيز بر عوامل بالا تاثير میگذارند و خانواده و جامعه را به واكنش های خاص وادار می كند لذا اخيراً بر رفتار خانواده ونقش آنها بر ادامه اعتياد فرد تاكيد شده است و البته سوالی كه اغلب پدر و مادرها وهمسران مي پرسند اين است كه در مقابل فرد وابسته به مواد چه رفتاری نشان بدهيم كه فرد مجدداً مصرف مواد را شروع نكند پاسخ به اين سوال اندكي مشكل است و راهنمایی ها بستگی به شرایط فرد و خانواده اش دارد و شايد پاسخ به اينكه چه كار هایی را نباید انجام داد راحت تر باشد.
در همين مورد تعاريف جديدی مطرح شده است كه يكی از آنها " هم وابستگی "(codependence يا codependency) میباشد و متخصصین از آن به عنوان" خانواده معتاد ساز " نيز ياد می كنند.
اين اصطلاح برای نشان دادن الگوهای رفتاری اعضای خانواده است که شدیداً تحت تاثیر عضو دیگری قرار می گیرند که ماده ای را مصرف می کند که یک نمونه آن می تواند این گونه باشد که پدر خانواده وبرادران فرد بیمار وقتی از مصرف مواد توسط برادرشان آگاهی می یابند سر او می ریزند واو را می زنند واز خانه بیرون می کنند و طردش می کنند یا خواسته های او را برآورده نمی کنند واو احساس تبعیض می کند و در نتیجه بیشتر به مواد پناه می برد.
اختیاردادن ( Enabling ) اولین و مورد توافق ترین مشخصه "هم وابستگی" (codependence) است که در آن اعضای خانواده فکر می کنند کمترین کنترل را روی توانمندسازی افراد برای مصرف مواد دارند و آن هم به خاطر فشار اجتماعی روی افراد حمایت گر خانواده مثل همسر و مادر است که از اعضای ديگر خانواده حمایت می کنند یا ممکن است وابستگی های بین فردی بیمار گونه بین افراد خانواده وجود داشته باشد که یک نفر از فرد معتاد حمایت می کند .که هر دوی این رفتارها واحساس ها باعث می شود که در مقابل تغییر رفتار اعتيادی مقاومت ایجاد شود.
برای نمونه مادر یکی از معتادان را می توان مثال زد که رخت می شست تا خرج اعتیاد پسرخود را بدهد مبادا اينكه او به دزدی يا عمل خلاف دیگر كشيده شود یا خانواده ای که زن کار می کرد که مبادا شوهرش خمار شود و داد و فریاد راه بیاندازد و در آپارتمان آبروریزی شود و پدر و مادر زن بفهمند که شوهر وابستگی به مواد دارد.
خصوصیت دیگر "هم وابستگی " (codependence) این است که افراد خانواده تمایل ندارند که اعتیاد را به عنوان یک بیماری بپذیرند و اعضای خانواده آنچنان رفتار می کنند که رفتار مصرف مواد یک عمل اختیاری و خواسته است و مصرف کننده به الکل یا مواد ديگر بیش از اعضای خانواده اهمیت می دهد واين برداشت باعث می شود که آنها احساس عصبانیت ،شکست یا طرد شدن کنند.
علاوه بر این احساسها ، افراد خانواده احساس گناه یا افسردگی می کنند چون فرد وابسته به مواد وقتی از طرف خانواده این انتظار می بیند که باید خود را کنترل کند سعی می کند عدم کنترل خودش را در مصرف مواد انکار کند و توجهات را از مصرف خودش به سمت دیگران معطوف كند و مسئولیت این مصرف را به گردن سایر اعضاء خانواده بیاندازد و مخصوصاً به گردن کسانی می اندازند که تمایل به پذیرش این مسئولیت دارند.
خصوصیت دیگر "هم وابستگی" ،"انکار" است:
اعضای خانواده همانند مصرف کننده ها به گونه ای رفتار می کنند که مواد مشکلات آشکاری برای آنها ایجاد کرده است و نه اینكه مصرف ماده واقعاً خود یک مشکل است واين یک نوع وارد شدن در حالت انکار است.
وبه خاطر همین انکار، فرد وابسته به مواد و افراد فامیل "هم وابسته" تمایل به پذیرش مداخله خارجی درمانی را ندارد و آن را به عنوان نیاز نمی بیند و با وجود شکست های مکرر ، نیروی بیشتری را به کار می گیرند تا آرامش را حفظ کند و وقتی این تلاش اضافی با شکست مواجه می شود، آنها شکستها را بیشتر به خودشان نسبت می دهند تا به روند بیماری فرد وابسته به مواد و به خاطر همين عصبانی می شوند واعتماد به نفسشان کاهش می یابد و افسرده می شوند.
درمانگر در جريان درمان سعی می كند اين ساز و كارهای مخرب را در خانواده شناخته، به تدریج آنها را اصلاح نمايد