نوشابه های حاوی تریاک در خور و بیابانک توقیف شد

تبلیغات

اعتیاد

وبلاگ-کد لوگو و بنر

نوشابه های حاوی تریاک در خور و بیابانک توقیف شد

 
فرمانده انتظامی شهرستان خورو بیابانک گفت: یک قاچاقچی حرفه ای مواد مخدر که قصد انتقال 9 کیلو گرم تریاک را طریق جاسازی در بطریهای نوشابه را داشت توسط ماموران این فرماندهی دستگیرشد.

به گزارش پایگاه خبری پلیس،سرگرد فضل اله رحیمی افزود: ماموران مستقر در ایستگاه بازرسی شهید رشیدی هفت عدد بطری نوشابه حاوی تریاک که به طور ماهرانه در خودرو جاسازی شده بود را از یک دستگاه خودروی پژو 206 که به مقصد تهران در حرکت بود، کشف کردند.

وی گفت: این تریاک های کشف شده 9 کیلو و 400 گرم بود افزود: در این زمینه خودرو توقیف و متهم به همراه مواد کشف شده و پرونده جهت سیر مراحل قانونی تحویل مراجع قضایی شد.



نامه یک معتاد بر روی پول

سلام خدمت اقای خوبم امام رضا

آقا جان از شما می خواهم برای من بنده حقیر یک دری باز کنید در رحمت ای امام کمکم کن تا از مریضی نجات پیدا کنم به من اراده بده کمکم کن تا کار پیدا کنم وزندگی جدید ی شروع کنم  ای امام کمکم کن.

 



به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از ایران، «پیمان» 9 ساله است و در یکی از محله‌های جنوب نیشابور زندگی می‌کند. خانه آنها نزدیک ریل راه‌آهن تهران ـ مشهد است و یکی از بازی‌های این پسر بچه لاغر اندام تماشای قطارهای مسافربری است که هر روز از آنجا عبور می‌کنند. می‌گوید بزرگ‌ترین آرزویش این است که بتواند همراه خانواده با قطار به مسافرت برود و مانند بقیه بچه‌ها باشد. اما او خوب می‌داند که این نیز یکی از آرزوهای دست نیافتنی‌اش است و نباید خودش را اذیت کند. پسرک لاغر اندام به شیشه  معتاد است و تنها نگرانی‌اش این است که مبادا سه برادر و خواهرش نیز به این درد بی‌درمان معتاد شوند.


پدرش زور بازوی خوبی داشت، اما تن به کار نداد و سر کار نرفت. او که می‌خواست از راه خلاف پول مفتی به جیب بزند و چرخ زندگی‌اش را بچرخاند  چندی پیش به خاطر قاچاق موادمخدر دستگیر شد. نتیجه این کارش  بدبختی بود که با بریده شدن 10 سال حبس به سر خودش آمد و فلاکتی که زن و بچه‌های بی‌گناهش به آن گرفتار شده‌اند. او هیچ وقت فکر نمی‌کرد بلایی که به سر بچه‌های مردم در می‌آورد به سر پاره تن خودش خواهد آمد و آه مادران و پدران زن و مردهای معتاد دامن زندگی‌اش را خواهد گرفت. پسر کوچولوی او به اتهام خرده فروشی موادمخدر و  با یک گرم شیشه دستگیر شده است. او عجله داشت خود را به خرابه‌ای برساند و به قول خودش، بدنش را شارژ کند.

 


ردپای زن همسایه
پیمان  با لباس کهنه و پاره کنار دیوار ایستاده و چشم از موزائیک‌های چهار گوش کفپوش اتاق بر نمی‌داشت.گفت: از وقتی پدرم دستگیر شد و به زندان افتاد زندگی ما به هم ریخت، مادرم خیلی ناراحت بود و نمی‌دانست چه کار کند. اوایل تصمیم داشتم سرکار بروم و کمک خرج مادر باشم ولی  همسایه‌ای داریم که شوهرش جان سپرده است. من به خانه همسایه رفت و آمد می‌کردم و گاهی در کارها کمکش می‌کردم، یک سال پیش بود که او مرا شیشه‌ای کرد.

 

الان روزی پنج تا 10 هزار تومان خرج موادم است. از خودم بدم می‌آید و خسته شده‌ام، یک سال است معتادم و حالم خیلی خراب است. من از همه پدرها می‌خواهم مواظب بچه‌های  خود باشند، مادرم همیشه می‌گوید پایت را کج بگذاری زمین می‌خوری و همیشه باید خوب باشی.من هم نتوانستم خوب باشم، اشتباه کردم. امیدوارم هیچ کس این جوری نشود. پیمان زمانی که جلوی دوربین ایستاد تا عکسش را بگیرم ژست گرفته بود و خوشحال بود، انگار این هم برایش تازگی داشت.

 گریه



.